حوزه مقاومت بسیج عاشورا شهرستان بهشهر

حوزه مقاومت بسیج عاشورا شهرستان بهشهر

۵ مطلب با موضوع «ائمه» ثبت شده است

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/VFEm3z2r08XXbLsgIKZYNcvJpQf88hM6gRGjC_zHjoGFs8oimDLdvw



. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : زهد چیست‌ ؟ فرمود : رغبت‌ به‌ تقوی‌ و بی‌ رغبتی‌ به‌ دنیا.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)

2. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : مروت‌ چیست‌ ؟ فرمود : حفظ دین‌ ، عزت‌ نفس‌ ، نرمش‌ ، احسان‌ ، پرداخت‌ حقوق‌ و اظ‌هار دوستی‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)

3. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : کرم‌ چیست‌ ؟ فرمود : بخشش‌ پیش‌ از خواهش‌ و اطعام‌ در قحطی‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)

4. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : بخل‌ چیست‌ ؟ فرمود : آنچه‌ در کف‌ داری‌ شرف‌ بدانی‌ ، و آنچه‌ انفاق‌ کنی‌ تلف‌ شماری‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)

5.از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: بی‌ نیازی‌ چیست‌ ؟ فرمود : رضایت‌ نفس‌ به‌ آنچه‌ برایش‌ قسمت‌ شده‌ ، هر چند کم‌ باشد .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)


6 . از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: فقر چیست‌ ؟ فرمود : حرص‌ به‌ هر چیز .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)

7. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: شرف‌ چیست‌ ؟ فرمود : موافقت‌ با دوستان‌ و حفظ همسایگان‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)

8. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: پستی‌ و ناکسی‌ چیست‌ ؟ فرمود : به‌ خود رسیدن‌ و بی‌اعتنایی‌ به‌ همسر .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)

9. پناهنده‌ به‌ خدا آسوده‌ و محفوخ‌ است‌ ، و دشمنش‌ ترسان‌ و بی‌یاور
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)

10. از خدا بر حذر باشید با زیادی‌ یاد او ، و از خدا بترسید به‌ وسیله‌ تقوی‌ ، و به‌ خدا نزدیک‌ شوید با طاعت‌ ، به‌ درستی‌ که‌ او نزدیک‌ است‌ و پاسخگو .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)


11.بزرگی‌ کسانی‌ که‌ عظمت‌ خدا را دانستند این‌ است‌ که‌ تواضع‌ کنند ، و عزت‌ آنها که‌ جلال‌ خدا را شناختند این‌ است‌ که‌ برایش‌ زبونی‌ کنند ، و سلامت‌ آنها که‌ دانستند خدا چه‌ قدرتی‌ دارد این‌ است‌ که‌ به‌ او تسلیم‌ شوند .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)

  • سربازِ گمنام

علی(ع) سخت در راه خدا مبارزه کرد و در انجام دستورات الهی سختکوش و تلاشگر بود، او از نزدیکترین اشخاص به رسول خدا(ص) بود. او سرآمد و سرور اولیای خدا بود.

فاطمیه


حضرت زهرا(س)در بخشی از خطبه فدک از عهد و بقیه الهی که نزد آنها به امانت نهاده شده بود را یادآوری کردند. در ادامه خطبه دوباره خود و پدر بزرگوارشان را معرفی می نمایند. ماجرای عقد اخوت امیرالمومنین علی(ع)  با رسول الله(ص) را یادآور می شوند. و  کمالات علی (ع) در برابر ضعف مردم آن زمان را بازگو می نمایند.

ادامه مطلب را بخوانید   .    .    .    لطفا

  • سربازِ گمنام
http://www.askdin.com/gallery/images/378/3_70296-210322-1396080836.jpg

 

روضه حضرت زهرا(س) از زبان مبارک خودشان

دیلمی می‏گوید: زهرا(س) ماجرای خود را به تفصیل بیان فرموده است. از جمله فرمود:

«... سپس قنفذ را با عمر بن خطاب و خالد بن ولید به خانه ما فرستادند تا پسرعمویم علی را برای بیعت زیانبار خود به سقیفه بنی‏ساعده بیرون برند. علی که مشغول انجام وصیّت رسول خدا(ص)، درباره همسران او، تألیف قرآن و پرداخت هشتاد هزار درهم به سفارش آن حضرت بود، با آنان بیرون نرفت.

پس هیزم زیادی در مقابل در خانه ما جمع کردند و آتش آوردند تا خانه، و ما را به آتش کشند. من پشت در ایستادم و آنان را به خدا و پدرم قسم دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند.

عمر، تازیانه را از دست قنفذ - غلام ابوبکر - گرفت و با آن به بازویم زد، چنان که تازیانه همچون بازوبند به دور بازویم حلقه زد. عمر لگدی به در کوبید و آن را به طرف من فشار داد و من که آبستن بودم، به صورت روی زمین افتادم. آتش شعله می‏کشید و صورتم را می‏گداخت. عمر چنان به صورتم سیلی زد که گوشنواره‏ام بر زمین افتاد و درد زایمان به سراغم آمد. پس محسن را کشته بی‏گناه سقط کردم. این است امّتی که می‏خواهد بر من نماز بخواند؟! در حالی که خدا و رسول از آنان بیزاری جسته‏اند. من نیز از آنان برائت می‏جویم».

بحار الانوار، ج 30، ص 348 - 350، به نقل از ارشاد القلوب دیلمی.


عشق یعنی دل سپردن در الست
از می وصل الهی مستِ مست


عشق یعنی ذکر ناموس خدا
یا علی گفتن به زیر دست و پا

عشق یعنی جلوه صبر خدا
شرم ایوب نبی از مرتضی

عشق بر دلداده فرمان می‌دهد
عاشق جان داده را جان می‌دهد

عشق باعث شد که دل سامان گرفت
پشت درب خانه زهرا جان گرفت


عشق یعنی انقلاب فاطمه
از کبودی چشم ناز فاطمه

عشق یعنی عشق ناب فاطمه
بیت الاحزان خراب فاطمه


  • سربازِ گمنام

شهر در آذین و مردم غرق در سرور و شادمانی و بساط عیش و نوش پهن بود. جارچیان در شهر جار می‌زنند "سرهای بریده و زنان و اطفال کسانی به شهر وارد می‌شوند، که به قصد براندازی حکومت عازم عراق بوده‌اند، ولی عامل خلیفه یعنی "ابن زیاد" آنها را کشته است. هر کس خلیفه را دوست دارد امروز شادی کند". حاکم شام دستور داده بود برایش تاجی جواهر نشان و تختی مرصع به سنگ‌های قیمتی آماده کنند. همه این تریفات برای ورو اسرای کربلا به دمشق فراهم می‌شد.

 

 اول ماه صفر بود و اسرای کربلا نزدیک دروازه شام می‌شدند.مردم که بی خبر و تحت دستور و تبلیغات بزید بن معاویه قرار گرفته بودند، با لباس های نو و با طبل و شیپور به استقبال مهمانان خود می‌رفتند و با دیدن آن ها زبان به دشنام و جسارت گشودند، اما غافل از اینکه آنان خاندان آل پیامبر هستند که اینگونه وارد دمشق می‌شوند.

 

  • سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/c7vwjB0msUX2xBUr7JLhSIVQ0x6FuIWT6L_SOdyOxpeoRf3CNMGNsg/s/w207/

چشماش مجروح شد و منتقلش کردند تهران

 

دکتر لشگری اومد و چشمش رو معاینه کرد

 

محسن ساکت بود و اصلا نپرسید خوب می شوم یا نه؟

 

نپرسید دوباره می تونم ببینم یا نه؟

 

فقط وقتی معاینه ی دکتر تموم شد ، پرسید:

 

آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه؟

 

می تونم دوباره با این چشم گریه کنم؟

 

دکتر با تعجب پرسید: برا چی این سوال رو می پرسی پسر جون؟

 

محسن گفت: چشمی که برا امام حسین علیه السلام گریه نکنه بدرد من نمی خوره

 

خاطره ی از زندگی روحانی شهید محسن درودی

 

مسئول عقیدتی سیاسی لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام

 

راوی: آقای محمود درودی "برادر شهید"

 

منبع: ماهنامه فکه ، شماره ۱۲۶ ، صفحه ۱۰۷

  • حوزه عاشورا