
امام(ره): شهادت بهشتی در برابر مظلومیتش ناچیز بود.
.
بوی بهشت*
نماز را که خواندیم و بیرون آمدیم دکتر
برای اینکه دوباره وضو بگیرد، بیرون آمد. جلسه حساسی بود. از هر سه قوه
آمده بودند. مدت کوتاهی نگذشته بود که ایشان هم به جمع حضار پیوست. از گوشه
و کنار جلسه هر کس چیزی میگفت.
- حاج آقا خیلی نورانی شدید.
- چشم شما قشنگ میبیند.
بعد از تصویب تغییر جلسه قرعه آغاز بحث به
نام دکتر افتاد. ایشان پشت تریبون رفت و درباره انتخاب رئیس جمهور و
اینکه باید روحانی باشد یا غیر روحانی اندکی صحبت کرد و گفت در هر صورت
تعیین و معرفی رئیسجمهور به عهده این جلسه است، منتهی اول باید هیئتی را
تعیین کنیم که خدمت امام بروند و نظر ایشان را درباره روحانی بودن یا نبودن
رئیسجمهور آینده جویا شوند. ده دقیقهای از آغاز نطق دکتر میگذشت و
ساعت ۸/۲۰
را نشان میداد. دکتر مکثی کرد و به مستمعین دور تا دور جلسه نگاه کرد و
وقتی از همراهی ایشان با بحث مطمئن شد، یکباره گفت: «بچهها بوی بهشت
میآید. آیا شما این بو را استشمام میکنید؟» در همین لحظه انفجار مهیبی
حزب جمهوری اسلامی را لرزاند و ساختمان فروریخت.
.
* برگرفته از کتاب سید محمد حسینی بهشتی نشر دانشجو
منبع: عهدقلم