حوزه مقاومت بسیج عاشورا شهرستان بهشهر

حوزه مقاومت بسیج عاشورا شهرستان بهشهر

خداحافظ! ماه رهایی از هرچه تعلق ،هر چه گناه

چهارشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۳۲ ق.ظ

خداحافظ! ماه رهایی از هرچه تعلق ،هر چه گناه

شگفتا ! کدام دشت تشنه ای است که از فراق ابرهای باران زا دلتنگ و ملول نگردد و قلب پهناورش از حسرت نگدازد؟

به گزارش حوزه 01 عاشورا به نقل از بلاغ،توبه گل انداخته بود،مجلس گرم شده بود،چشمه ها بکر دعا از اعماق نفوس عاشقان می جوشید و به فراز قلّه های نیاز تا بلندترین لایه های آسمان تقرب فوران می کرد و چون ستاره های نورانی رحمت برسینه زلال مطیعین می بارید، رمضان با طلوع فجرصادق چون سیل پر آبی از دامنه های آفریش فرو می غلتید  و لبهای سوخته کویر عصیان را با موجهای بلند و مرطوب غفران تر و تازه می کرد.

شگفتا ! کدام دشت تشنه ای است که از فراق ابرهای باران زا دلتنگ و ملول نگردد و قلب پهناورش از حسرت نگدازد؟

عجیبا ! کدام دشت بیداری است که در بدرقه گل پیچه رحمت و هلال باریک مهلت چشمانش بر افق کوبیده نشود و از درد فراق برخود نپیچد، مگر نه این است که اندکی بعد خورشید رحمت رمضان در کنج دست های خالی ما غروب خواهد کرد؟

خیلی انتظارش را کشیدم، اشتیاق دیدارش جانم را می گداخت ، بانک سحری موذن گرد ساختمان های کوتاه و بلند شهر پیچیده خبر ورود قدوم مبارک رمضان را در شهر پاشید و من همچون مسافرخسته و گرد آلوده ای که به سرزمین دیدنی و زیبایی رسیده باشد لذت طاعت و سرور تسبیح در جانم نشست ، تا قبل از ظهر هنوز ماه رمضان ر احساس نکرده بودم تا اینکه ظهر فرارسید تشنگی و گرسنگی نبضم را اندکی فشرد و بیشتر و بیشتر...السلام علیک یا ابا عبدالله

 که من در پرتو اولین صاعقه های طاعت و بندگی با ” او آشنا و صمیمی می شدم.

به مسجد رفتم در وضو خانه غلغله بود ، صف های طولانی نماز جماعت را دیدم ،همه و همه جمع شده بودند ، فریاد های یاالله،یاالله و ان الله مع الصابرین ، مردمی که به مسجد وارد می شدند و به امام جماعت اجازه برخاستن از رکوع را نمی داد ، صدای تکبیر خیلی بلندتر ازهمیشه در گنبد مسجد پیچید ، جوان تازه واردی از اواسط صف باصدای بلند تسبیحات حضرت زهرا(س) را گفت مضامین و معانی بلند دعا عواطف و احساساتم را برانگیخت و من این معانی را در سویدای وجود خالی ام می ریختم تا سوز و حرارت عصیان را بکاهد و بت های نفس را از خانه ی قلب بروبد.

 همه جا عطرد ل انگیز بهار قرآن پراکنده شده است و ملائکه معطر شده اند و وداع این بهاردل انگیز چقدر سخت است و اینکه با این ماه صیام زمزمه می کنم...

ای ماهی که آرزوها در آن به اجابت نزدیک واعمال شایشته در آن منتشر...

ای بهترین  و گرامی ترین وقت هایی که با ما یاور و مصاحب بودی...

ای ماهی که دل ها در آن خاضع و هیبت گناه در آن شکسته ...

چه خوب یاوری بودی برای مبارزه باشیطان و چه نیک یاوری بودی برای هموار کردن راه های احسان...

چقدر آزاد شدگان خدا در تو زیاد بود و چقدر مراعات کنندگان حرمت تو سعید!

در محوکردن گناهان چقدر استاد بودی  و در پوشیدن عیب چه ماهر!

تو با آمدنت برکات را بر ما فرو ریختی و چرک گناهان را از ما زایل کردی...

خدایا روز عید دست و پای ما را از بندهای آتش گشایش فرما ،که توحکیم و متعال هستی...

"با صلوات برحضرت محمد(ص) وخاندان پاکش"

  • سربازِ گمنام

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی