حوزه مقاومت بسیج عاشورا شهرستان بهشهر

حوزه مقاومت بسیج عاشورا شهرستان بهشهر

حصر آبادان چگونه شکسته شد؟

شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۵۲ ب.ظ

حصر آبادان چگونه شکسته شد؟

در مهر ماه ۵۹ ارتش متجاوز عراق با عبور از رود کارون موفق شد که نیروهای خود را برای تسخیر شهر آبادان به شرق کارون اعزام و جاده ارتباطی آبادان به ماهشهر و اهواز را قطع کند و آبادان را محاصره نماید. در مهر ماه ۶۰ با برگزاری عملیات ثامن الائمه، حصر شهر آبادان شکسته شد.

...
این روزها، روزهاى شکسته شدن حصر آبادان است. حادثه‌ى عجیبى بود. آن روزهایى که دشمن از کارون عبور مى‌کرد و مقدمات حصر آبادان را فراهم مى‌نمود، روزهاى عجیبى بود. آن وقت من غالباً در اهواز بودم. فضاى غم‌آلودى بود؛ فراوانى مشکلات، فرماندهى غلط و ناقص، بى‌پناهى نیروهاى مؤمن و مخلص، تجهیزات در حداقل لازم، نه مهماتى، نه سلاحى. دشمن هم از این وضع استفاده کرد. از آن طرف که هرچه فشار آوردند، نتوانستند آبادان را تصرف کنند و دیدند که قابل تصرف هم نیست؛ مجبور شدند دور بزنند، از این طرف بیایند، از کارون عبور کنند و با فاصله‌ى زیادى آبادان را محاصره نمایند.

در این دوران چندماهه‌یى که آبادان، اول از دو جهت، بعد از سه جهت، بعد تقریباً از چهار جهت محصور بود و هیچ راه زمینى به سمت آبادان وجود نداشت و باید از درون آب مى‌رفتند و با فاصله‌یى خودشان را مى‌رساندند، قضایایى اتفاق افتاد. این‌قدر جوان مؤمن، رزمنده‌ى مخلص و آدم فداکار جان خود را به خطر انداخت یا نثار کرد، تا دشمن را یک وجب عقب بنشاند، یا از جلو آمدن او مانع بشود، که واقعاً ضبط و حصر آنها کار آسانى نبود. من نمى‌دانم آیا این چیزها در نوشته‌ها و دفترها و لااقل در سینه‌ها ضبط است، تا روزى در اختیار تاریخ قرار بگیرد، یا نه؟ و اى کاش باشد و قرار بگیرد.

امام (ره) فرمودند: حصر آبادان باید شکسته بشود. به دنبال این فرمان، براى شکستن حصر آبادان تلاش شد. حصر آبادان، در خلال یک فداکارى بزرگ شکسته شد و حرف امام تحقق پیدا کرد. کسانى در دنیا بودند که از دور فکر مى‌کردند که قضیه‌ى جنگ با از دست رفتن آبادان حل خواهد شد و قضیه‌ى جمهورى اسلامى هم حل خواهد گردید! جمهورى اسلامى که نتواند آبادان خود - یعنى شهر صنعتى و چشم و چراغ آن منطقه از کشور - را نگه بدارد، دیگر چه‌طور حکومت و دولتى است؟! معلوم بود که اگر آبادان مى‌رفت، روحیه‌ها هم با این شهر مى‌رفت و دیگر اهواز هم قابل دفاع نبود.

آن روز دشمن در ده، دوازده کیلومترى اهواز بود و خمپاره‌هاى ۶۰ او در این شهر به زمین مى‌خورد. یعنى دشمن جلو مى‌آمد، تا حدى که اهواز در بُرد خمپاره‌هاى ۶۰ او قرار مى‌گرفت و مى‌زد و هیچ‌چیز باقى نمى‌ماند. امام(ره) آن نقطه‌ى اصلى را پیدا کردند و گفتند که حصر آبادان باید شکسته بشود، و شکسته شد. این روزها، سالگرد آن روزهاى افتخارآمیز است.

حصر آبادان چه‌طور شکسته شد؟ حرف من این است. ملت ایران، رزمندگان، آزادگان، خانواده‌هاى عزیز شهیدان، جانبازان عزیزمان - که جگرگوشه‌هاى ما هستند - و خود کسانى که در آن حادثه شرکت داشتند، به خودشان برگردند و مراجعه کنند و از خودشان سؤال نمایند، چه شد که حصر آبادان شکست؟ ما نتوانسته بودیم جلوى دشمن را بگیریم که روى رودخانه پل نزند و بیاید. براى یک نیروى نظامى، پل زدن روى رودخانه، کار خیلى مشکلى است. جلوگیرى از آن، به مراتب آسانتر از شکستن آن محاصره‌ى سنگین بود. چه‌طور شد که ما توانستیم این کار بزرگ را انجام بدهیم؟ این عامل، عامل اصلى است. این عامل، همان عاملى است که تمام مشکلات جمهورى اسلامى را رفع خواهد کرد. این عامل، همان عاملى است که تا امروز هم در تمام جبهه‌هاى مبارزات گوناگون نظام مظلوم ما، به داد مردم رسیده است. این عامل چیست؟

این عامل، چیزى مرکب از دو عنصر است: اول، توکل به خدا و دل به دریا زدن به امید او. دوم، فداکارى و جان و راحتى و منافع خود را به حساب نیاوردن. من الان در میان رزمندگان برجسته‌ى نام و نشاندارمان - که بحمداللَّه زندگى بابرکتشان باقى ماند - کسانى را مى‌بینم که در آن روز با چه شرایطى به مقابله‌ى با دشمن رفتند. من آن ساعات و آن لحظات را فراموش نمى‌کنم که اینها براى گرفتن یک چیز مختصر و یک سلاح کوچک، به هر کسى که فکر مى‌کردند ممکن است به آنها کمک کند، با التماس متوسل مى‌شدند، تا این سلاح را به دست آورند. روزها و هفته‌ها و ماهها به میدان جنگ مى‌رفتند و در این شکافها و این سوراخها و این سنگرها، آن هواى گرم و آن سرما را تحمل مى‌کردند، براى این‌که بتوانند به دشمن یک ضربه بزنند. البته معلوم بود، اول چیزى که در خطر بود، جان خودشان بود. آن جا، جایى نبود که انسان بتواند فکر جانش را بکند؛ برایشان مهم نبود.

روزى که آن جنگ خونین، در حول‌وحوش جزیره‌ى آبادان واقع شد و جوانان رزمنده‌ى ما، از ارتشى و سپاهى و بسیجى، همین‌طور مثل ستاره‌هاى فروزانى که ساقط بشوند، در بهمنشیر مى‌افتادند و شهید مى‌شدند، اما برنمى‌گشتند و مى‌رفتند، تا دشمن را نابود کردند و سرش را به سنگ کوبیدند و جزیره‌ى آبادان را فتح کردند و محاصره را شکستند و دشمن را عقب راندند، چیزى که براى این جوانان و این رزمندگان و این بسیجیها و این افسران و درجه‌داران و سپاهیها مطرح نبود، جانشان بود.

این‌طورى مى‌شود به هدفهاى بزرگ رسید. این‌طورى مى‌شود شر استکبار را کم کرد. این‌طورى یک ملت، زندگى راحت و شرافتمندانه را براى خود فراهم مى‌کند..

بیانات در دیدار جمعی از مردم آبادان و رزمندگان حاضر در عملیات شکست حصر آبادان ۶۹/۷/۴


  • سربازِ گمنام

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی